• تاريخ :
     ۱۴۰۳/۱۰/۰۳ 
  • تعداد بازدید : 34
  • کد خبر : ۵۳۹۳
next    /  2 prev
رشد مبتنی بر تخریب خلاق
دولت چگونه می‌تواند مسیر نوآوری را در بنگاه‌های بزرگ تسهیل كند؟
تخریب خلاق، فرآیند ریزش و رویش در یک اقتصاد آزاد و سالم است که باید دائما اتفاق بیفتد. شرکت‌های کارآمدتر ‌جای شرکت‌های ناکارآمد و ضعیف‌ را بگیرند تا بهترین خدمات با کمترین قیمت در اختیار مصرف‌کنندگان قرار بگیرد. بسیاری معتقدند، دولت باید جلوی ورشکستگی و شکست کسب‌وکارها را بگیرد، اما شومپیتر تاکید دارد که حمایت دولت به بهای از بین رفتن نوآوری و رقابت در اقتصاد است.

پارادایمهای موجود برای توضیح روندهای اساسی و حل رازهای رشد اقتصادی هم از منظر نظری و هم از جنبه تجربی ناکافی هستند. تا اواخر دهه 1980 میلادی نظریه غالب رشد اقتصادی مدل نئوکلاسیک بود که فرآیند رشد را بر اساس انباشت سرمایه توضیح می‌داد. مهم‌ترین مدل توسعه داده‌شده در این خصوص توسط رابرت سولو بوده است. مدل سولو اقتصادی را توصیف می‌کند که تولید در آن نیازمند سرمایه است و درنتیجه آنچه موجب رشد تولید ناخالص داخلی می‌شود افزایش سطح سرمایه است. اما مشکل اصلی این مدل، وجود بازده نزولی در تولید مبتنی بر سرمایه است. در حقیقت با افزوده شدن هر دستگاه جدید به اقتصاد، میزان افزایش تولید ناخالص داخلی به ازای هر دستگاه کاهش می‌یابد. درنتیجه رشد اقتصادی به‌مرور کندتر و درنهایت متوقف خواهد شد. در این راستا رابرت سولو توضیح می‌دهد که تحقق رشد پایدار بدون پیشرفت فنی که کیفیت ماشینآلات را بهبود می‌بخشد امکان‌پذیر نخواهد بود (و این همان بهره‌وری است). اما سولو در مورد عوامل تعیینکننده این پیشرفت فنی و به‌طور خاص عوامل مؤثر بر نوآوری توضیح مفصلی ارائه نمی‌دهد. همچنین به لحاظ تجربی نظریه نئوکلاسیک علل رشد بلندمدت را بیان نمی‌کند. بنابراین این چارچوب در توضیح تفاوت‏های تکنولوژیک بین کشورها و تاثیر آن بر رشد ناکام بود. اما از اوایل دهه 1980 به بعد علاقه مجددی به مطالعه نوآوری و انتشار مشاهده پیشرفت‌های فناوری به عنوان فرآیندهای درون‌زا در رقابت اقتصادی رخ داد که در این میان آرای آگیون، یکی از اندیشمندان جریان نئوکلاسیک در این حوزه بود. تمرکز آگیون در رشد درون‌زا توجه به نوآوری صنعتی است. او مدل شومپیتری را توسعه داد و بر نقش دولت در این خصوص تاکید می‏کند و اراده دولت را در از بین بردن آثار تخریب خلاق و مدیریت آن مهم تلقی می‏کند. آگیون به تجمیع دانش از مجرای نردبان کیفیت[1]، منسوخ‌شدگی[2] و تخریب خلاق از طریق ارتقای کیفیت محصول و نوآوری صنعتی تاکید دارد. بر این اساس آگیون مدل «رشد مبتنی بر تخریب خلاق» را ارائه می‌دهد. این مدل بر اساس سه ایده اصلی جوزف شومپیتر بنا نهاده شده و تحت عنوان پارادایم شومپیتری یا پارادایم تخریب خلاق نیز از آن یاد می‏شود. سه ایده اصلی در این مدل به شرح زیر می‏باشند:

ایده اول: نوآوری و انتشار دانش قلب فرآیند رشد اقتصادی است. رشد بلندمدت نتیجه‏ انباشت نوآوری است که در این فرآیند هر نوآور جدید بر شانه‏ بزرگان پیش از خود ایستاده است. این ایده همان نتیجه‏گیری سولو را منعکس می‏سازد که پیشرفت فنی پیش‌شرط رشد پایدار و بلندمدت است. تنها با استفاده از انتشار دانش است که امکان انباشت نوآوری به وجود می‏آید و بدون توجه به آن گویی اختراع چرخ باید به‌صورت مداوم انجام شود.

 ایده‌ دوم: نوآوری مبتنی بر مشوق‏ها و حفاظت از مالکیت فکری شکل می‏گیرد. نوآوری به‌واسطه سرمایه‏گذاری کارآفرینان، به‌خصوص سرمایه‏گذاری در تحقیق و توسعه و باانگیزه کسب رانت‏ها و مزیت‏های حاصل از نوآوری به وجود می‏آید. هر عاملی که از منافع حاصل از نوآوری محافظت کند، به‌طور خاص محافظت از حقوق مالکیت فکری، انگیزه‌ای به کارآفرینان می‏بخشد تا بیشتر روی نوآوری سرمایه‏گذاری کنند و بالعکس هرآن چه که منافع حاصل از نوآوری را با خطر مواجه سازد، مانند عدم‌حمایت در برابر کپی‌کاری و تقلید یا وضع مالیات بر درآمد حاصل از نوآوری، سرمایه‏گذاری بر نوآوری را کاهش خواهد داد. پس به‌طورکلی، نوآوری به انگیزه‏های مثبت یا منفی منتج از نهادها و سیاست‏های عمومی پاسخ متناسب می‏دهد.

 ایده سوم: تخریب خلاق. به این معنی که نوآوری‏های جدید جایگزین نوآوری‏های قبلی می‏شوند. درواقع، رشد از منظر تخریب خلاق، صحنه تقابل بین قدیمی‏ها و تازه‌واردان است؛ همان داستان تلاش بنگاه‏های حاضر و بنگاه‏های بزرگ برای ایجاد موانع ورود رقبای جدید به صنعت؛ بنابراین، تخریب خلاق یک دوگانه و تعارض را در بطن فرآیند رشد ایجاد می‏کند. ازیک‌طرف، رانت‏های حاصل از نوآوری انگیزه‌بخش نوآوران است و از طرف دیگر نوآوران گذشته از این رانت‏ها به‏عنوان مانعی بر سر راه نوآوران جدید استفاده می‏کنند.

پارادایم تخریب خلاق به دو مفهوم بنیادی دیگر در مورد فرآیند ثروت افزایی ملت‌ها نیز اشاره دارد:

تقلید در برابر نوآوری مرزی: دو راه برای رشد بهره‌وری و پیشرفت فناورانه وجود دارد، اول تقلید فناورانه از فناوری‌های مرزی است که امکان بهره‌مندی از بهترین گزینه‌ها در هر بخش را فراهم می‌کند. دوم نوآوری مرزی است که از طریق آن بنگاه‌های حاضر در مرزهای دانش نوآوری می‌کنند، در شرایطی که الگویی جهت تقلید از آن نیست.

نوآوری زیست‌محیطی: مقاومت‌کردن و مانع‌تراشی در برابر ورود بنگاه‌های نوآور جدید از طرف بنگاه‌های حاضر و تثبیت‌شده تنها مشکل این بنگاه‌های تازه‌وارد نیست، دیدگاه محافظه‌کارانه نسبت به نوآوری و پیشرفت فناورانه یکی دیگر از این مشکلات است. در این حالت پدیده وابستگی به مسیر وجود خواهد داشت. ازاین‌جهت مداخلات دولتی از طریق ابزارهای مختلف ضرورت دارد تا بنگاه‌ها را به سمت نوآوری و فناوری‌های سبز هدایت کند.

 

لنز تخریب خلاق برای پاسخگویی به معماهای تاریخی

پارادایم تخریب خلاق سه محور شامل بازنگری در معماهای تاریخ اقتصادی، زیرسوال بردن دیدگاه های رایج (خرد مشترک) و بازاندیشی در مورد آینده سرمایه‌داری را مورد توجه قرار می‌دهد. بررسی برخی رازهای بزرگ تاریخی در رشد اقتصادی دنیا، مانند: انقلاب صنعتی، موج‌های اصلی فناورانه، رکود اقتصادی، افزایش نابرابری، همگرایی و واگرایی بین اقتصاد کشورها، تله درآمد متوسط و تغییرات ساختاری از این جمله است.

گذار از رکود به رشد اقتصادی: بر اساس مطالعات مدیسون در سال 2001 میزان درآمد سرانه جهانی 1000 برابر سال 1 میلادی بوده است. جهش در رشد اقتصادی از سال 1820 در بریتانیا و سپس فرانسه رخ داد‌. حال سوال این است. چرا این رشد اقتصادی در اروپا اتفاق افتاد و در چین که میزبان اکتشافات و اختراعات بسیاری در قرون‌وسطی بوده است اتفاق خاصی رخ نداد؟ چه چیزی می‏تواند سایر گذارها مانند گذار از تولید به خدمات یا گذار از اقتصاد در حال همپایی به یک اقتصاد نوآور را توضیح دهد. پیشران اصلی این رشد چه بوده؛ توسعه فناورانه یا توسعه نهادی؟ مدل نئوکلاسیک در پاسخ به این پرسش‏ها سکوت می‏کند. به‌طور خلاصه می‏توان عنوان داشت که معجزه جهش اقتصادی به عوامل مختلفی بستگی دارد که ترکیب آنها منجر به انباشت بی‏سابقه ثروت از شروع قرن نوزدهم شده است. پیوند دو رویکرد فناورانه و نهادی بهترین استدلال را برای علل رخداد این جهش در قرن نوزدهم و در اروپا ارائه می‌دهد. رویکرد نهادی کاملا برمبنای همان سه ایده اصلی تخریب خلاق است: 1- رشد نتیجه انباشت دانش است و هر نوآور بر شانه‏های بزرگان پیش از خود ایستاده. 2- نوآوری نیاز به یک محیط نهادی مطلوب دارد که در قدم اول از حقوق مالکیت محافظت می‏کند و 3- نوآوری‌های جدید رانت‏های نوآوری‏های پیشین را از بین می‏برد و درنتیجه یک محیط رقابتی نیاز است تا بنگاه‏های نوآور جدید به‌طور پیوسته وارد بازار شوند.

رقابت و رشد: چگونه می‏توان نظریه و شواهد تجربی را در مورد رشد و رقابت تطبیق داد؟ آیا افزایش رقابت در بازار به معنای نوآوری کمتر و درنتیجه رشد کمتر خواهد بود؟ اشاره شد که یکی از سه اصل محوری پارادایم تخریب خلاق این است که نوآوری از طریق سرمایه‏گذاری کارآفرینان به‌ویژه در تحقیق و توسعه حاصل می‏شود و یکی از انگیزه‏های اصلی این سرمایه‏گذاری‏ها همان انحصاری است که از طریق رانت‏های نوآوری حاصل می‌شود؛ بنابراین منطقی به نظر می‏رسد که هر عاملی که منجر به کاهش نوآوری شود و به‌خصوص رقابت در بازار محصول را افزایش دهد، انگیزه‏ها را کاهش خواهد داد. درنتیجه افزایش رقابت می‌تواند نوآوری را محدود کند. بر اساس مدل اولیه شومپیتری فرض این است که تنها بنگاه‏های تازه‏وارد نوآوری می‏کنند و بنگاه‌هایی که از قبل‏تر در بازار فعالیت می‏کردند قادر به نوآوری نیستند؛ اما در واقعیت دو نوع بنگاه وجود دارد یک‌طرف بنگاه‌هایی که در بخش خود نزدیک به مرز فناوری هستند و بهره‏وری آنها نزدیک به حداکثر است و در سمت دیگر بنگاه‏هایی هستند که فاصله قابل‏توجهی از لبه‏های فناوری دارند و بهره‏وری آنها بسیار کمتر از بهره‏وری موجود در آن بخش است. مطالعات تجربی[3] نشان می‌دهد که برخلاف مدل شومپیتری که فقط بنگاه‏های تازه‌وارد نوآور هستند بنگاه‏های نزدیک به لبه فناوری برای فرار از رقابت بیشتر نوآوری می‏کنند و بنگاه‏های دور از مرز فناوری نیز انگیزه برای رقابت را از دست می‏دهند.

تله درآمد متوسط: تا دهه 1930 کشور آرژانتین و ایالات‌متحده آمریکا شکاف بین درآمد سرانه خود را حفظ کردند اما با شروع دهه 1930 بهره‏وری آرژانتین نسبت به آمریکا شروع به کاهش کرد. سوال این جاست که چرا این همگرایی سطح رفاه بین آرژانتین و آمریکا نه‌تنها ادامه نیافت بلکه تغییر جهت هم داد؟ مدل نئوکلاسیک در توضیح چنین گسست‏هایی درروند رشد اقتصادی ناتوان است. در مدل نئوکلاسیک نرخ رشد با انباشت سرمایه کاهش می‏یابد اما گسستگی در این روند پیش‌بینی‌نشده است. توضیح ارائه شده در نظریه شومپیتری در مورد آرژانتین اشاره به این دارد که این کشور توانسته نهادها و سیاست‏های مرتبط با انباشت سرمایه و همپایی اقتصادی (مانند جایگزینی واردات) را پیاده‌سازی کند، ولی در ایجاد نهادهایی برای گذار از اقتصاد در حال همپایی به اقتصاد نوآور شکست‌خورده است.

بنابراین در پاسخ به این موضوع که چرا برخی از کشورهای درحال‌توسعه با استاندارد زندگی در کشورهای توسعه‌یافته همگرا می‌شوند درحالی‌که مابقی از همگرایی بازمی‌مانند پدیده‌ همگرایی گروهی مطرح می‌شود. برخی از کشورها دارای سیاست‏ها و نهادهایی هستند که همپایی فناورانه و تقلید را تقویت می‏کنند درحالی‌که کشورهای دیگر در جهش موفق نمی‌شوند. در میان کشورهایی که همراه می‌شوند برخی در جریان درآمد متوسط گرفتار می‌شوند و این امر به‌ویژه در مورد کشورهایی صادق است که در تطبیق نهادهای خود در گذار از اقتصاد در حال همپایی به اقتصاد مبتنی بر نوآوری مرزی بیش ‌از حد کند است و دلیل این امر این است که منافع شخصی بنگاه‏های حاضر در بازار نه‌تنها مانع ورود رقبای جدید می‌شوند بلکه از انجام هرگونه اصلاحات نیز جلوگیری می‏کنند.

نابرابری و نوآوری: در دهه‌های اخیر نابرابری درآمدی در کشورهای درحال‌توسعه به‌خصوص در سطوح درآمدی بالا رشد سریعی را تجربه کرده است. چگونه می‌توان آن را توضیح داد؟ مدل نئوکلاسیک‌ها انباشت سرمایه را علت ثروتمندشدن افراد در نظر می‌گیرد؛ اما پارادایم تخریب خلاق نوآوری و رانت‌های حاصل از آن را عامل ثروت‌افزایی و برهم خوردن توازن توزیع درآمدی در نظر می‌گیرد. اگرچه نوآوری نابرابری را در سطوح بالای درآمدی افزایش می‏دهد اما منابع دیگری نیز برای ایجاد نابرابری درآمدی در سطوح بالا وجود دارد؛ مانند ایجاد موانع برای ورود تازه‌واردان و لابی‏گری نوآوری اثرات مثبت غیرقابل‌انکاری مثل تقویت رشد، همبستگی مثبت یا تحریک اجتماعی و عدم تأثیرگذاری معنادار بر ضریب جینی دارد؛ اما لابی‌گری کاملاً متفاوت است و موجب تضعیف نوآوری و رشد می‌شود و نابرابری کلی را افزایش می‌دهد.

نقش بنگاه‏های نوآور به‌مثابه یک نردبان اجتماعی به‌خصوص برای کارکنان بدون مهارت دولت می‌تواند تحرک اجتماعی را با تشویق بنگاه‏ها به ایجاد مشاغل خوب و با سرمایه‏گذاری در آموزش حرفه‏ای کارکنان خود به شیوه معناداری تقویت کند. نوآوری نابرابری در سطح درآمد را افزایش می‏دهد اما در عین حال سه اثر دیگر دارد: نابرابری کلی را افزایش نمی‏دهد، تحرک اجتماعی را به خصوص زمانی که نوآوران جدید وارد بازار می‌شوند تقویت می‏کند و بهره‌وری را بهبود می‏بخشد. مالیات یک ابزار ضروری برای تحریک رشد و فراگیرتر شدن آن است (سرمایه‏گذاری در حوزه رشد همچون آموزش سلامت، تحقیقات و زیرساخت‏ها و باز توزیع ثروت و بیمه افراد در برابر ریسک‏های خاص مانند از دست دادن شغل، بیماری و ... و ریسک‏های کلان اقتصادی) اما این ابزار مالیاتی باید محتاطانه مورداستفاده قرار گیرد، چراکه مالیات بیش‌ازحد نیز نوآوری را تضعیف می‌کند و درنتیجه مانع رشد می‌شود.

 

نقش دولت در تخریب خلاق

دولت در برابر اتحادی که ممکن است علیه نوآوری شکل بگیرد نقش دوگانه‌ای دارد. ازیک‌طرف باید از رقابت و ورود نوآوران جدید به بازار حمایت کند که مرتبط با مبحث سیاست رقابت و سیاست‌های تنظیم‌کننده لابی‌گری و مقابله با فساد است. از طرف دیگر دولت باید افراد را در برابر عواقب نامطلوب از دست دادن شغل بیمه کند.

جهت‏گیری و حوزه مداخله دولت در این سیاست‏ها را می‏توان به صورت زیر عنوان کرد:

· تعیین اولویت‌های اقتصادی و اجتماعی مانند مقابله با تغییرات اقلیمی، توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر، سلامت و امنیت

· تمرکز بر بخش‌های با نیروی کار ماهر و سطح بالای رقابت

· سرمایه‏گذاری دولت در بخش‏های مهارت محور در تحریک رشد بهره‌وری

مهم‌ترین سیاست‌های افقی که تحریک نوآوری و رشد را در همه بخش‌های اقتصادی دنبال می‌‌کند سرمایه‌گذاری در اقتصاد دانش (به‌خصوص در آموزش عالی و تحقیقات)، اصلاح بازارهای کار و محصول برای ایجاد پویایی بیشتر آنها از طریق سیاست‌های مناسب رقابتی، بیمه بیکاری و آموزش‌های حرفه‌ای و توسعه سرمایه‌گذاری خطرپذیر و سرمایه‌گذاری خصوصی برای تامین مالی نوآوری هستند. این سیاست‌های افقی لازم هستند ولی کافی نیستند. نقش دولت هم در سیاست‌های عمودی تعیین‏کننده است. دولت می‌تواند در کاهش وابستگی به مسیر بنگاه‌ها (هزینه بالای تغییر به‌عنوان مانعی برای پذیرش فناوری‌های جدید) و رفع مشکل شکست هماهنگی (تسهیل ورود به صنایع استراتژیک) مداخله کند.

 

 

سمیه نعمت اللهی

 عضو هیات علمی موسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی

 

 

[1] مدل رشد مبتنی بر نردبال کیفیت بر این موضوع دلالت دارد که هر محصول یک پیشرفت تصادفی را دنبال می‌کند تا یک نردبان کیفیت را طی کند. پیشرفت در بین بخش‌ها یکسان نیست، بنابراین توزیع تعادلی کیفیت‌ها در طول زمان تکامل می‌یابد. تقریبا هر محصولی روی یک نردبان کیفیت قرار دارد، ممکن است انواعی از محصولات زیر این محصول منسوخ و سایر محصولات بالاتر که از آن هنوز کشف نشده‌اند.

[2] Philippe Aghion And Peter Howitt, 1992

 آگیون و هاویت (1992) منسوخ‌شدگی را در نظریه رشد درون‌زا معرفی می‌کنند. محصولات جدید، محصولات قبلی را منسوخ می‌کنند. منسوخ بودن یک ویژگی کلی مهم فرآیند رشد را نشان می‌دهد و ایده تخریب خلاق شومپیتر را نیز در بر می‌گیرد.

[3] Aghion, 2021

امتیاز :  ۰ |  مجموع :  ۰

برچسب ها

    6.1.8.0
    V6.1.8.0